ایراد اعتبار امر مختومه در مورد چه آرایی قابل طرح می باشد؟
ایراد اعتبار امر مختومه در مورد چه آرایی قابل طرح می باشد؟
دعاوی حقوقی دعاوی ملکی
اگر حکمی بر اساس اسنادی صادر شود، تا زمانی که چنین حکمی به طرق قانونی نقض نشده است، دارای اعتبار امر مختومه است و دعوای ابطال این اسناد در دادگاه دیگر قابلیت استماع ندارد.
تاریخ رای نهایی: ۱۳۹۱/۰۶/۱۲ شماره رای نهایی: ۹۱۰۹۹۷۰۲۲۱۲۰۰۷۴۴
رای بدوی
در این پرونده ابتدا آقای (الف. خ.) با وکالت آقای (الف. الف.) دادخواستی را به طرفیت خواندگان آقایان (م. خ.) و (ح. خ.) به خواسته بطلان و بیاعتباری مبایعهنامه مؤخر مورخ ۲۱/۱۱/۸۱ تنظیمی فیمابین خوانده اول در دفترخانه شماره ۴۳۴ نسبت به ۵/۱ دانگ و مالاً الزام خوانده ردیف اول به تنظیم سند رسمی انتقال ۵/۱ مشاع از ششدانگ پلاک ثبتی ۷/۳۳۹۹ و۲۱۸/۳۳۹۹ بخش ۱۱ تهران با احتساب خسارات دادرسی تقدیم نموده است که تحت کلاسه ۸۹۰۰۹۳ ثبت دفتر دادگاه شده است. سپس خواهان مورد اشاره دادخواست دیگری به شماره بایگانی ۸۹۰۸۲۱ به طرفیت خواندگان مورد اشاره و به خواسته ابطال سند رسمی انتقال شماره ۶۵۳۳۵ -۲۴/۱/۱۳۸۷ دفترخانه اسناد رسمی ۳۳۴ به میزان ۵/۱ دانگ با احتساب کلیّۀ خسارات دادرسی تقدیم که به موجب قرار رسیدگی توأم مورخ ۴/۲/۹۰ تواماً مورد رسیدگی قرار میگیرند نیز طرفین به دادرسی دعوت و خواستهها و دفاعیات خود را مشروحاً بیان کردهاند. اینک دادگاه با توجه به محتویات پرونده اولاً؛ ملاحظه میشود انتقال دهنده در سند رسمی ۶۵۵۰۰-۶/۲/۸۸ دفتر خانه ۴۳۴ تهران شعبه ۱۰۷ دادگاه عمومی تهران به قائممقامی از سوی آقای (الف. خ.) به منتقلٌالیه خوانده ردیف دوم به میزان سه دانگ مشاع از شش دانگ میباشد؛
همچنین انتقال دهنده در سند رسمی ۶۵۳۳۵-۲۴/۱/۱۳۱۷ دفتر خانه ۳۳۴ تهران شعبه دادگاه مذکور به قائممقامی از سوی آقای (پ. پ.) و سایر مالکین مشاعی (۴ نفر دیگر) به منتقلٌ الیه آقای (ح. خ.) مجدداً به میزان سه دانگ مشاع از ششدانگ میباشد و حال آنکه خواهان، اشخاص مذکور به عنوان اصحاب و طرفین دو سند مورد دعوی را طرف دعوی قرار نداده است و دعوی را به طرفیت آنها مطرح نکرده است که این امر از موجبات عدم استماع دعوی خواهان میباشد، ثانیاً؛ خواسته خواهان ابطال هر یک از دو مورد دعوی به میزان ۵/۱ دانگ میباشد که در صورت اجابت خواسته وی، در حقیقت جماعاً سه دانگ از اسناد مذکور (که هر یک مستقلاً بیانگر سه دانگ مشاع به صورت مجزا میباشد، ابطال خواهد شد
و حال آنکه خواهان مدعی است فعلاً ۵/۱ دانگ از سندهای ثبتی مورد دعوی به وی منتقل شده است و لذا دعوی خواهان از این حیث نیز صحیحاً طرح نگردیده است، ثالثاً؛ ملک مورد دعوی حسب پاسخ استعلام واصل شده از سوی اداره ثبت اسناد و املاک شهر تهران که تحت شماره ۳۰۰۳۹۰-۲۱/۲/۹۰ ثبت دفتر دادگاه شده است بازداشت میباشد و حال آنکه حسب ماده ۵۶ قانون اجرای احکام مدنی، هرگونه نقل و انتقال نسبت به مال توقیف شده باطل و بلا اثر است، رابعاً؛ با ملاحظه اسناد انتقال ملک مورد دعوی ملاحظه میشود که با فرض ابطال دو سند مورد دعوی و اینکه خوانده ردیف اول ید ما قبل این دو سند نمیباشد اساساً امکان الزام خوانده دوم به تنظیم سند انتقال به میزان ۵/۱ دانگ به نام خواهان میسور و ممکن نمیباشد، خامساً؛ در مبایعهنامه استنادی تاریخ تحویل و تسلیم مبیع و تاریخ تنظیم انتقال و نیز نحوه دریافت و پرداخت ثمن و نیز وسایل و طرق پرداخت قید نگردید و اساساً شیوه تنظیم مبایعهنامه استنادی به صورت عرف معمول نمیباشد و هر چند در اقرارنامه بدون تاریخ تنظیم نحوه احتساب ثمن ذکر شده است، لکن میزان ارقام و مبالغ مذکور در اقرارنامه، مطابق ثمن مذکور در مبایعهنامه استنادی نمیباشد، سادساً؛ مبیع مذکور در مبایعهنامه استنادی مردد میباشد و حال آنکه حسب مواد ۱۹۰ و ۳۴۲ قانون مدنی، مبیع باید معین و معلوم باشد،
سابعاً؛ هر چند در مبایعهنامه استنادی قید شده وکالتنامه بلاعزل از سوی فروشنده (خوانده اول که برادر خواهان است) به خریدار (خواهان) داده خواهد شد اما این وکالتنامه مؤید وقوع بیع در تاریخ تنظیم مندرج در آن نمیباشد زیرا از سوی خوانده اول وکالتنامههای مختلف به خواهان داده شده است، از جمله وکالتنامه شماره ۱۳۸۳۲ -۵/۲/۸۳ که در خصوص کلیّۀ اموال خوانده اول اعمّ از منقول و غیر منقول میباشد، ثامناً؛ مبایعهنامه استنادی خواهان از نوع سند عادی بوده که این نوع سند فقط در موارد مذکور در ماده ۱۲۹۱ قانون مدنی آن هم فقط نسبت به طرفین و قائممقامهای آنان معتبر است و حال آنکه اسناد مورد دعوی از نوع سند رسمی بوده که حسب ماده ۱۲۹۰ قانون مدنی و به حکم تصریح مواد ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت اسناد نسبت به اشخاص ثالث هم معتبر میباشد و تاریخ تنظیم اسناد رسمی مورد دعوی به حکم ماده ۱۳۰۵ قانون مدنی نسبت به اشخاص ثالث هم معتبر میباشد. لذا دادگاه باتوجه به مراتب دعوی خواهان را صحیح و وارد ندانسته، مستنداً به ماده ۱۹۷ قانون آیین دادرسی مدنی حکم به رد دعوی وی صادر و اعلام مینماید. رأی صادره حضوری و ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ، قابل تجدیدنظر در دادگاه تجدید نظر استان تهران است.
رئیس شعبه ۱۱۱ دادگاه عمومی حقوقی تهران – مسعودی
رای دادگاه تجدید نظر
در خصوص تجدید نظر خواهی آقای (الف. خ.) با وکالت آقای (الف. الف.) به طرفیت ۱ – (م. خ.) ۲ – (ح. خ.) نسبت به دادنامه شماره ۱۰۱۱-۲۹/۱۱/۹۰ شعبه ۱۱۱ دادگاه عمومی (حقوقی) تهران که به موجب دادنامه موصوف دربارۀ دعوی تجدیدنظرخواهی به خواسته بطلان و بیاعتباری مبایعهنامه مؤخّر مورخ ۲۱/۱۱/۸۱ تنظیمی فیمابین تجدیدنظر خواندگان ردیف اول و ردیف دوم و ابطال سند رسمی انتقال شماره ۶۵۵۰۰-۶/۲/۸۸ دفترخانه اسناد رسمی شماره ۴۳۴ حوزۀ ثبتی تهران نسبت به یک و نیم دانگ و مآلاً الزام تجدیدنظر خوانده ردیف اول به تنظیم سند رسمی انتقال یک و نیم دانگ مشاع از شش دانگ پلاک ثبتی ۷/۳۳۹۹ و ۲۱۸/۳۳۹۹ بخش ۱۱ تهران و همچنین ابطال سند رسمی انتقال شماره ۶۵۳۳۵-۲۴/۱/۸۷ دفتر اسناد رسمی شماره۳۳۴ حوزه ثبتی تهران به میزان یک و نیم دانگ با احتساب کلیّۀ خسارات دادرسی، اجمالاً با این استدلال که در مبایعهنامه استنادی مورخ ۱/۲/۸۱ که تجدید نظرخواه مدعی است تجدید نظرخوانده ردیف اول (برادرش) یک و نیم دانگ از ملک موصوف را به وی فروخته است تاریخ تحویل و تسلیم مبیع و تاریخ تنظیم سند رسمی انتقال و نیز نحوه دریافت و پرداخت ثمن (که مبلغ قابل توجهی است) و نیز وسایل و طرق پرداخت قید نگردیده است و اساساً شیوۀ تنظیم مبایعهنامه استنادی به صورت عرف معمول نمیباشد و هرچند در اقرارنامه بدون تاریخ تنظیم آن نحوه احتساب ثمن ذکر شده است لیکن میزان ارقام و مبالغ مذکور در اقرارنامه، مطابق ثمن مذکور در مبایعهنامه استنادی نمیباشد.
علاوه بر آن مبیع نیز مردّد است، حال آنکه حسب مواد ۱۹۰ و ۳۴۲ قانون مدنی مبیع باید معین و معلوم باشد. ازطرفی دیگرهرچند در مبایعه نامه استنادی قید شده وکالتنامه بلاعزل از سوی فروشنده (خوانده اول که برادر تجدیدنظر خوانده است) به خریدار (تجدید نظرخواه) داده خواهد شد اما این وکالتنامه مؤیّد وقوع بیع در تاریخ تنظیم مندرج در آن نمیباشد زیرا از سوی تجدید نظرخوانده ردیف اول وکالتنامههای مختلفی به تجدید نظرخواه داده شده است از جمله وکالتنامه شماره ۱۳۸۳۲-۵/۲/۸۳ که در خصوص کلیۀ اموال تجدید نظر خوانده ردیف اول اعمّ از منقول و غیرمنقول میباشد. نهایتاً اینکه مبایعهنامه استنادی تجدیدنظرخواه از نوع سند عادی بوده که این نوع سند فقط در موارد مذکور در ماده ۱۲۹۱ قانون مدنی آن هم فقط نسبت به طرفین و قائممقام آنان معتبر است و حال آنکه اسناد رسمی مورد دعوی از نوع سند رسمی بوده که حسب ماده ۱۲۹۰ قانون مدنی و به حکم تصریح مواد ۴۷ و ۴۸ قانون ثبت اسناد نسبت به اشخاص ثالث هم معتبر میباشد و تاریخ تنظیم اسناد رسمی مورد دعوی به حکم ماده ۱۳۰۵ قانون مدنی نسبت به اشخاص ثالث نیز معتبر است ازاینرو دعوی خواهان را صحیح وارد ندانسته و مستنداً به ماده ۱۹۷ قانون آیین دادرسی مدنی، حکم به رد دعوی صادر گردیده است.
خلاصه اعتراضات تجدید نظرخواه این است که مبایعهنامه مورخ ۱/۲/۸۱ نسبت به ۵/۱ دانگ از پلاک ثبتی متنازعٌفیه مقدم بر مبایعهنامه فیمابین آقای (الف. خ.) و (ح. خ.) میباشد و آقای (ح. خ.) حداقل نسبت به سه دانگ از پلاکهای ثبتی متنازعٌفیه مالکیت داشته که ۵/۱ دانگ آن باتوجه به مبایعهنامه مقدم موکل در مالکیت شرعی و قانونی وی بوده که مبایعهنامه مؤخّر و سند انتقال مؤخّر بر آن به (ح. خ.) واگذار شده است و بر خلاف استدلال دادگاه مورد معامله نه تنها مردّد نبوده بلکه صراحتاً ۵/۱ دانگ مشاع از ششدانگ پلاکهای ثبتی موصوف میباشد. علاوه بر آن برابر وکالتنامه رسمی دفتر اسناد رسمی شماره ۲۳۷ تهران تجدید نظرخوانده ردیف اول، وکالت به وی جهت فروش و انتقال ملک مورد ترافع اعطا نموده که این امر مؤیّد صحّت عقد بیع میباشد. همچنین آقای (الف. خ.) هیچ ایرادی نسبت به بیعنامه مستند دعوی به عمل نیاورده است و به همین جهت تقاضای نقض دادنامه جدیدنظرخواسته را نموده دادگاه با بررسی محتویات و مستندات پرونده و مطالعۀ لوایح ابرازی از ناحیه طرفین نظر به اینکه اولاً؛ برابر مندرجات دادنامه شماره ۳۹۷-۲/۵/۸۶ شعبه ۱۰۷ دادگاه عمومی(حقوقی)تهران که حسب دادنامه شماره۷۳۴ و۷۳۳-۹/۶/۸۷ شعبه ۲۵ دادگاه تجدید نظراستان تهران تأیید گردیده است.
حکم به تنفیذ مبایعهنامه عادی شماره ۶۰۱۰-۲۱/۱۱/۸۱ و صحیح بودن عقد بیع موضوع سند مذکور که دلالت بر فروش ملک موضوع دعـوی از ناحـیه تجدید نظـرخـوانده ردیـف دوم بــه تجدیدنظرخوانده ردیف اول دارد صادرگردیده است و همچنین فروشنده ملزم به حضور در دفتر اسناد رسمی و انتقال رسمی ملک مورد ترافع به نام تجدیدنظر خواندۀ ردیف اول گردیده و بر این اساس سند انتقال اجرایی شماره ۶۵۵۰۰-۶/۲/۸۸ در دفتر اسناد رسمی شماره ۴۳۴ تهران به نام تجدیدنظرخوانده ردیف دوم تنظیم گردیده است و چون احکام یادشده از اعتبار امر قضاوت شده برخوردار میباشند و برای سایر محاکم لازمالاتّباع هستند تا هنگامی که از طریق توسّل به راهکارهای قانونی نقض نگردیدهاند بیعنامه موضوع آنها (مورخ ۲۱/۱۱/۸۱) و اسناد رسمی که متعاقباً این احکام تنظیم گردیده (اسنادموضوع دعوی) از اعتبار قانونی برخوردار میباشند و اصولاً دعوی ابطال چنین اسنادی در دادگاه قابلیت استماع ندارد،
ثانیاً؛ همانگونه که دادگاه نخستین استدلال نموده تمامی طرفین اسناد رسمی موضوع دعوی (که تقاضای ابطال آنها شده) طرف دعوی قرار نگرفتهاند، ثالثاً؛ اکثر استدلالهای مندرج در دادنامه تجدیدنظر خواسته راجع به عدم قابلیت استماع دعوی و طرح نشدن آن به نحو صحیح میباشد و بنا به مراتب مذکور تجدیدنظرخواهی وارد تشخیص داده میشود و مستنداً به ماده ۲ و۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی، ضمن نقض دادنامۀ تجدید نظرخواسته قرار رد دعوی خواهان نخستین صادر واعلام میگردد. این رأی قطعی است.
رئیس شعبه ۱۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران – مستشار دادگاه
دوبحری- نورزاد
اشتراک :